گاهی دلت از سن وسالت می گیرد ،
می خواهی کودکی باشی ،
کودکی که به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پنها می برد
و آسوده اشک می ریزد ...
بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی
(باور کنین یادمه خیلی وختا دلم می گرفت خودمم نمی دونستم از چی الکی به یه بهونه ای می زدم زیر گریه چقد گریه کردن تو اون روزای کودکی آسون بود )